سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاد خدا، لذّت دوستداران [ خدا ] است . [امام علی علیه السلام]

دل نوشته های من !



پروژه سیستم و سرماخوردگی پنج شنبه 88/2/24 ساعت 1:48 صبح

سلام

بعد از مدت ها امروز یکم خوب خوابیدم. تا نزدیکای ظهر خواب بودم !
موقعی که بیدار شدم ، گوشیمو روشن نکردم. آخه فکر می کردم جلال زنگ می زنه و میگه چرا هنوز پروژه رو نفرستادم !
چون گفتم سر کلاس که بره ، از بچه ها می پرسه در مورد پروژه که چیکار کردن و در چه حاله.
واسه همین تصمیم گرفتم این حرکت کاملا جوان مردانه رو انجام بدم D:

تصمیم گرفتم بعد از ناهار دیگه برم و بشینم صورت پروژه رو بنویسم که نوشتم.
البته خیلی طول کشید ، حسابی خسته شدم. چون من فقط در مورد کلیاتش فکر کرده بودم. جزئیاتشو بایست فکر می کردم و از خودم می ساختم !
خلاصه که این مساله رو طراحی کردم و فرستادم. ( بماند اینکه سر فرستادنش و ایمیل زدن به بچه ها از دست این اینترنت داغون چقدر بلا کشیدم ! )
امیدوارم صورت پروژه مشکلی نداشته باشه. مثلا چیزی کم نداشته باشه یا درست تعریف شده باشه.

...

اه ...
خسته شدم از بس هی نوشتم و پاک کردم !
نه البته اشکالی نداره ... مک بوکه ، حال میده D: <":
ولی آخه من چرا جای دکمه ها رو یاد نمی گیرم ؟! :(
حالا یاد می گیرم ، چه عجله ایه ! D:

خیلی کمرم درد می کنه. امروز زیاد نشستم.
انگاری لپ تاپ هم مشکل منو حل نمی کنه !
آخه دراز کشیده که نمیشه کار کرد ، آدم تسلط نداره. حداقل من ندارم.
بعدشم که همش باید دنبال پریز برق و تلفن باشم !
درد کمری که الآن دارم یه جور خاصیه. نمی تونم کمرمو صاف کنم و صاف راه برم !
شدم مثل ا.حیایی توو اخراجی ها !

...

امروز کلاس شبکه استاد می خواست امتحان بگیره که من نبودم.
بعد می خواست از اون دوستم که کنکور داشت و امتحان نداده بود امتحان بگیره که اونم گیر داد که امتحان نده و هفته دیگه با من امتحان بده !
حالا هفته دیگه شبکه امتحان دارم و هفته بعدش هم باید پروژشو تحویل بدم.
می ترسم این هفته دوشنبه ریاضی مهندسی هم امتحان باشه !
باید یپرسم از بچه ها.

من دوباره سرما خوردم !
خسته شدم دیگه. همش توو مایه های سرماخوردگی هستم !
بدنم خیلی ضعیف شده ، من غذا خوب می خورم ، نمی دونم باید چیکار کنم که بدنم قوی تر بشه و اینقدر زرد مریض نشم !
امروز فکر می کنم برای یه مدتی تب هم داشتم !
سرم هم که درد می کنه و سنگینه.
چه وضعشه آخه ؟‌؟‌؟‌؟‌؟‌؟‌؟‌!

دیگه چیزی برای گفتن ندارم.

دیگه کم کم باید برم بخوابم.

شب بخیر.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس